نه از تبعید میترسیم، نه از زنجیر میترسیم - نه از مردن هراس داریم، نه در فکرش چنان هستیم

نه از تبعید میترسیم، نه از زنجیر میترسیم

نه از مردن هراس داریم، نه در فکرش چنان هستیم

که آزادیست به هر انسان مقام از بهر افکارش

رسد انسان به والائی از استقلال به آرمانش

هر آن کس را که تبعیدش کنند از بهر خدمت به هم کیش اش

یقین دانید که او باشد گزینش بر مقام رهبری از سوی دادارش

چو آن فرزانه دلبر شود رهبر برای ملیت مایان

بجا آرید شکرانه ارزانی از آن الطاف رحمانش

تو ملزم دان شکر آن معبود یکتا را که گردیده ست نعماتش

به حال بی کسی مایان در این روز پر از آشوب

چو یاری کند آن خالق جان ها ورا در راه اهدافش

بپوشد آن لباس خدمتش را ز انبار بلا آخر

اوست مردی از تبار شاه، مردان مقیم خویش

که میرزمد بر آزادی چو شیران زمان خویش

ستایش گر شوید آن مرد یکتا را که رزمیدست برایتان

در آن روز که شمشیرش قلم گشت و نبازید بر عدوی خویش

نویسنده: یکتن از اعضای مجتمع جوانان قزلباش

می رسد روزی که با هم میشویم - یک یکی در گرد هم جمع میشویم

می رسد روزی که با هم میشویم

یک یکی در گرد هم جمع میشویم

می رسد روزی که ما در خاطرات

موجب عبرت به عالم میشویم

گاه گاه گر رنگ ما کمرنگ است

نکند فکر کنی که اینان چند رنگ است

ما همه یک رنگ و همدست و هم نوا

در جواب دشمنان با هم به پا

گر زلطف ما نگردی تو نصیب

مطمئن باش، میگردی مرد غریب

ما قزلباشیم، رسم ما، آهین ما مردانگی است

فخر ما اسلام و راه جعفری است

هویت ما، هویت آزادگی است

ساز ما، تدبیر ما، رزمندگی است

بی گمان در از حسین آموخته ایم

چونکه شاگردان حب حیدر ایم

هر که خواهد نا پسند دانند ما

خود نباشد از امت مصطفی

نویسنده: یکتن از اعضای مجتمع جوانان قزلباش